آیینه ها غبارآلود / شعر نادر پورخانی
اندیشه وهنر معلم
راه معلم: مابایدبرای رسیدن به دموکراسی ازکودکان آغازکنیم،تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است.

 در دیار ما

فصل ها سردست؛

و آیینه ها غبار آلود!

***********

تو ای "گم شده یار"

 ای "خوش نشسته " در خیال خویش!

چه خوش تر از" خویش"

 در صفحات خاطراتم!

و /

  محوطه های حیاتم/

با نفس هایم

 چه خوش ، نفس می کشی!

و چه خوش تر ،

گلواژه های شعر

 می سرایی!

 وشیرین

می خندی!

و شیرین تر

باشور

می خوانی !!/

خویشم را

_ حتی _

شعرواره های نانوشته ام را..........!

شیرواژه های پشت خانه نشسته ام را!

تا

 در آن شیدایی پرشور آشنایی،

مدام

شانه های عشق

برخیمه ی خیزان و

  خیال خیس خویش کشیم؛

 خوشی های

 دوشین را/

و نیز /

 " شدن " های شیرین پیشین را/

و " بودن " های گرم

 در سطوح سرد را ، با

 "خلوت خالص؛

 و خلوص خالی را "

 " همو " که خاطره های خطیر را

 آبستن کرد......!

در امتداد بسترخیس؛

  رویش" تن ها"  در زایش تنهایی !

و "پیمان " مقدس!

در پی ما ؛  نابسته!

و محکم تر

ز هزار هزار

 عهدستبر و سنگین بسته!!......./

به استوار نشسته ؛

در دفتر ناکجا آبادی که

از خرابی

 بسیار آباد بود؛ آبادی هایش !....

و محله هایش هم

"عادت " ها ایمان نداشتند!

 و "مومن"ها، بازی تکرار هم.......!

اما وجدان ها

_ عطرخوش " انس" انسان داشت_

  آسمانی بود؛ صاف

چون آیینه ها.. !!

گلبرگها، گواه؛ و شکوفه ها، شاهد!!

  دریغا!! نگاه ها

غبار آلود!!

مولود گرم گفتار ، نهان بود!.....

بزک کرده رفتار ، عیان!....

بناچار!!

کردارها ، در بازیچه ی عادات، غوطه ور.....!!

 

*********

کنون !

شایدسخت ست؛ که

 بگویم :

سال هاست؛

 پاورچین پاورچین

به خانه ی خیالم

" تن نازانه"

با چه نازی

گیسو به شانه

 می آیی ؟!

یک" نفس "

می مانی؟!

و  با غم نشسته در چهره

با چه نگاهی می روی؟!/

و در غایب حاضر!

_ با خیز خیال_ قیام می کنی!

 دست چشم می تکانی؛ که

 زود می آیم!

 

 " در " چشمانت را

قبل از آنکه ببندی

می آیم؟!

همین الان هم

نرفته؛

تو میدانی؛

که  آمده ام!

و در چشم دلت

چه عریان نشسته ام !

که کس را توان دیدنی نیست !

فقط تو زمزمه هایم را

چه گرم

با "گوش لمس "

می شنوی؟!/

که اوج نزدیک ست!/

و موج را

از رخسارشرم

چه گرم پنهان می کنی!؟/

که نیامده؛ آمده ام؟!/

******************

بس کن!/ ز " من و ما" سخن هذیان را!

 " چراغ خانه خاموش ست!!

 و مرا  توان  بیش" گفتن " نیست!/

و نیز!

فصل ها، سرد ست؛

و محیط ها ، یخ زده!!

" آیینه " ها ،

 مه گرفته ؛ و غبار آلود.....!!

اما خوب

 می دانم:

تو همه ی نگفته هایم را

گفتنی تر ؛ از

 " من و ما "

خوب می دانی!....../

 لاجرم!

 در تمامی  نفس هایم

"سواره "

  می آیی.....!!!! /

و مرا هم

خیالی خوش ست!!

یقین دارم!/

و می دانم .......

 

که می داند!!!/

و می آید.../

ز ان سمتی 

زمستان می رود، /

 آن پس!

زپیشم، این بهار آشنا آید.......؟!!!!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

جمعه 29 بهمن 1395برچسب:, :: 19:49 :: نويسنده : *** راه معلم ***

مابرای رسیدن به دموکراسی،بایدازکودکان آغازکنیم ////////////// ///////////////
درباره ی سایت

به سایت اندیشه وهنر معلم خوش آمدید.>>>>>>>>>>>> راه معلم : ماناچاریم دموکراسی راازکودکان آغازکنیم. / تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است./ آموزش دموکراسی ازگفت وگو آغازمی شود./کودکان رابایدبه شنیدن حرف همدیگرعادت دهیم/ وجدان بیدار/ پذیرش منطق /تعادل عقل و احساس / پرهیزازمفت خوری / رعایت قانون جمع / برتری منافع جمعی بر منافع فردی / این تفکر که "هیچکس بدون اشتباه نیست."رابایدبه کودکان بیاموزیم. /// اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی : دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد. //// اصل ۲۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی : احزاب، جمعیت‏ها، انجمن‏های سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته‌شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ‌کس را نمی‌توان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبورکرد.
تنهاراه رسیدن به دموکراسی آموزش وپرورش است ..........
">
تازه ها
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 46
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 91
بازدید ماه : 74
بازدید کل : 5586
تعداد مطالب : 169
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1